صدایم کن

صدایم کن

 

 ای کاش از این همه تیرگی رهایم می کردی .

نور مهتاب را دوست دارم اما نمی دانم چرا امشب

مهتابت به وسعت آن همه ابرها در آسمان

بر دلم سایه انداخته است. ای دوستدار بندگان تنها

ای دوستدار بندگان خسته

شبی از عمق تاریکی شب صدایم کن.

اگر هم در حد بندگانی نیستم که آنها را صدا می کنی

از این تیرگی ها رهایم کن . هر چند صدایت را دوست دارم .

صدایم کن تا امان یابد عابری خسته در شب باران

صدایم کن تا ببالم من در سحرگاهان با سپیداران

از آن سوی خورشید، از آن سمت دریا صدایم کن

تو لبخند صبحی پس از شام یلدا، از این تیرگیها رهایم کن

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ جمعه 26 ارديبهشت 1393برچسب:, ] [ 3:22 ] [ عماد کیان ]
[ ]